جدول جو
جدول جو

معنی پیاله دست - جستجوی لغت در جدول جو

پیاله دست
آنکه پیاله (شراب) در دست دارد پیاله بدست: ازباده عشق مست میباش، وز داغ پیاله دست میباش، (آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
پیاله دست
آنکه پیالۀ شراب در دست دارد، پیاله به دست، برای مثال از بادۀ عشق، مست می باش / وز داغ، پیاله دست می باش (لغتنامه - پیاله دست)
تصویری از پیاله دست
تصویر پیاله دست
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیاله دار
تصویر پیاله دار
شرابخوار، صاحب پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاله دار
تصویر پیاله دار
دارای پیاله، ساقی، باده نوش، باده پیما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاله دار
تصویر پیاله دار
ساقی، شراب خوار، باده نوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه دست
تصویر سیاه دست
بخیل لئیم، رذل فرومایه، شوم نامبارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه دست
تصویر سیاه دست
بخیل، ممسک، خسیس، فرومایه
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامیمون، نامبارک، بدیمن، بدشگون، نحس، نافرّخ، شمال، شنار، سبز پا، مشوم، میشوم، بداغر، مرخشه، سبز قدم، مشئوم، تخجّم، منحوس، خشک پی، پاسبز، بدقدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه دست
تصویر سیاه دست
((دَ))
بخیل، خسیس، پست، فرومایه، شوم، نامبارک
فرهنگ فارسی معین