- پیاله دست
- آنکه پیاله (شراب) در دست دارد پیاله بدست: ازباده عشق مست میباش، وز داغ پیاله دست میباش، (آنند. لغ)
معنی پیاله دست - جستجوی لغت در جدول جو
- پیاله دست
- آنکه پیالۀ شراب در دست دارد، پیاله به دست،
برای مثال از بادۀ عشق، مست می باش / وز داغ، پیاله دست می باش (لغتنامه - پیاله دست)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرابخوار، صاحب پیاله
دارای پیاله، ساقی، باده نوش، باده پیما
ساقی، شراب خوار، باده نوش
بخیل لئیم، رذل فرومایه، شوم نامبارک
بخیل، ممسک، خسیس، فرومایه
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامیمون، نامبارک، بدیمن، بدشگون، نحس، نافرّخ، شمال، شنار، سبز پا، مشوم، میشوم، بداغر، مرخشه، سبز قدم، مشئوم، تخجّم، منحوس، خشک پی، پاسبز، بدقدم
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامیمون، نامبارک، بدیمن، بدشگون، نحس، نافرّخ، شمال، شنار، سبز پا، مشوم، میشوم، بداغر، مرخشه، سبز قدم، مشئوم، تخجّم، منحوس، خشک پی، پاسبز، بدقدم